یافاطمه الزهرا
رد می شود آهسته و یک زخم کاری می گذارد
هر کس کنار قامتش یک یادگاری می گذارد
این ها به دنبال لگد مال غرور کوچه هایند
بیهوده بابا بین آنها دست یاری می گذارد
مادر غرور دامن حبل المتین را اشک می بارد
وحشی کنار چشم او رنگی اناری می گذارد
این روزها مثل همیشه گیسوانم را نمی بندد
او کل وقتش را برای گریه زاری می گذارد
مادر دلش خون است دیگر پلک هایش سخت می لرزد
او می رود من را برای خانه داری می گذارد
ایام فاطمیه
مشهدالرضا علیه السلام
خمیازه ها فاتحه ی نماز صبحت را خواندند