برای ساناز  ِ بهشت...

 

 

فکر کردن به مرگِ یک شاعر

ساعت شیش و نیم  ِ بعد از تو

چه بگو ییم ِ بی سر انجامی

 چه روایت کنیم  ِ بعد از تو

 

فکر کردن به مرگِ یک شاعر

این که شعرش یتیم خواهد شد

همه یِ روزهای ِبعد از او

چه روایت کنیم خواهد شد

 

آسمان هم چقدر بیکار است

با خودش تا غروب می رقصد

هیچ کس مثل قبل شاعر نیست

مرگ (؟) هرچند خوب می رقصد

 

چشم هایم چقدر بی خوابند

چشم هایم چقدر می سوزند

شامشان سرد می شود هرشب

خودشان را به سقف می دوزند

 

  ؟

 

معنی رفتنِ تو را دختر!

خودِ ((یعنی چه)) هم نمی فهمد

"مثلا یأس فلسفی" ـَـت را   

-  دوستت -  نیچه هم نمی فهمد

 

شعر گفتن برایت آسان نیست

شعرِ تلخِ مرا تحمل کن

آه ! ای آشنا ببخش مرا

خوب در حال من تأمل کن

 

روزی از روز هایِ پاییزی

دور از چشمِ ایل خواهم مرد

شعر گفتن دلیل می خواهد

من بدون دلیل خواهم مرد!

 

تو بدونِ دلیل بودی !!! نه ؟

تو بدونِ دلیل مردی !!! نه؟

 

 

 

 

 

مرگ من نقطه ی تلاقی شد...

گریه گریه گریه گریه گریه گریه گریه گریه گریه گریه گریه گریه گریه گریه......................

                                                                                                  کاری از گریه بر نمی آید

ساناز بهشتی :  پر

ساناز بهشتی هم پرید چرا بعد از رفتن همه به یاد هم میفتن ؟ من حتی یه بارم به ذهنم نرسید چرا اونو تو جلسات ندیدم چرا هیچ کس تو مشهد ازش چیزی نمیگه وقتی اینهمه شاعره که می تونه تو ۲۱ سالگی پر در بیاره.

هیچی نمیتونم بگم  ساناز بهشتی خیلی خوب بود اینو کسی میگه که شاید یکی دوبار با هاش برخورد داشته اونم تو این فضای مجازی الان دلم گرفته وای به حال تویی که بهش نزدیک بودی.

یه شعر از خودش به مناسبت رفتن:

 

درس خواندن چقدر غمگین است

بغض در متن انگلیسی که…

درک مفهوم های بی معنی

خواندن صفحه های خیسی که…

 

درس خواندن چقدر دلگیر است

در اتاقی که از تو خسته شده

گوش دادن به تیک تاک زمان

زل زدن به کتاب بسته شده

 

حمل کپسول کوچکی با خود

زنده ماندن به زور اکسی‍ژن

اشتباهی همیشگی در تو

جا به جایی مضحک یک ژن

 

ارتباطی همیشگی با مرگ

خشکی سرفه های گاه به گاه

بی دویدن نفس نفس در خود

وحشت از پله های دانشگاه

 

شرمگین از حضور از بودن

از نگاه ترحم آمیز ِ …

ترس از عشق و دل سپردن ها

زنده ماندن بدون انگیزه

 

سرنوشتم لطیفه ی تلخی ست

اشتباهی که اتفاقی شد

بین خط های عشق و زندگی ام

مرگ من نقطه ی تلاقی شد